فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Come Up
ˈkəm ʌp
kʌm ʌp
معنی‌ها
phrasal verb
B2
(خورشید) بالا آمدن، طلوع کردن
لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
phrasal verb
ارتقا یافتن، ترقی کردن
phrasal verb
(حادثه) پیش آمدن، اتفاق افتادن
phrasal verb
(برنامه، نقشه) عملی شدن، تحقق یافتن، صورت گرفتن
phrasal verb
(گیاه) سبز شدن، رشد کردن
phrasal verb
(مسئله و موضوع) مطرح شدن، طرح شدن، مورد بحث قرار گرفتن، بررسی شدن
phrasal verb
(قرعه‌کشی) اسم درآمدن، بردن، برنده شدن
مترادف و متضاد come up
-
phrasal verb happen suddenlySynonyms:occur arise turn up crop up spring up rise
-
phrasal verb come towards (to approach)
-
phrasal verb emerge or become known (especially unexpectedly)
-
phrasal verb come to attention, present itself; to arrive or appear
-
phrasal verb appear
-
phrasal verb draw near in time
-
phrasal verb begin to feel the effects of a recreational drug
ارجاع به لغت come up
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «come up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/come up